جدول جو
جدول جو

معنی ورا ورا - جستجوی لغت در جدول جو

ورا ورا
کم کم، آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راورا
تصویر راورا
خارپشت، جوجه تیغی، زافه
فرهنگ فارسی عمید
راورا، ژاوژا، ژاوژا، رجوع به ژاوژا شود، خارپشت، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی)، خارپشت را گویند و آن جانوری است معروف، (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان)، خارپشت باشد که آنرا ژوژه نیز خوانند و عربی آن قنفذ است، (از شعوری ج 2 ورق 2) :
گر سایۀ عمود تو افتد بفرق او
سر برکشد بسینه عدویت چو راورا،
عمادالدین یوسف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کم کم، آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که درک لازم از امور ندارد
فرهنگ گویش مازندرانی
آرایش آراستن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
باز باز
فرهنگ گویش مازندرانی
راه میان بر و شیب دار، چپ چپ نگاه کردن، انحراف از مسیر اصلی
فرهنگ گویش مازندرانی
افقی
فرهنگ گویش مازندرانی
سرگرم کردن، دل کسی را با خوش رویی به دست آوردن، نوازش
فرهنگ گویش مازندرانی
اریب، کجکی
فرهنگ گویش مازندرانی
مخطط، راه راه
فرهنگ گویش مازندرانی
آب معدنی
فرهنگ گویش مازندرانی
برابر، راه صاف و هموار، مرتعی در کنار جاده ی مال روی کدر
فرهنگ گویش مازندرانی
آب و تاب دادن در بیان موضوعی، گفتگوی نامفهوم، یاوه
فرهنگ گویش مازندرانی